هر از گاهی دلم یاد تورا میکند ، دست خودم نیست بی محابا دستانم پاکت سیگار را چنگ میزند وقتی به حرف هایت فکر میکنم ، به دروغ های قشنگت !!!
هنوز دوستش دارم
اما دیگر نه تورا ....
آن تصویری را که از تو ساختم ...
دختری که از همه بریده بود و عشق را از من تمنا میکرد ، شاکی از عادمک ها که دست تقدیر زندگی را بر او سخت کرده و از من آرامش تمنا میکند ..... و من صادقانه به او عشق را دادم ..... و چه سریع تصویرش رنگ باخت ...
حال منمو سیگار و یاد کسی که وجود خارجی ندارد
.
.
.
نخی سیگار ، پکی عمیق و لبخند تو رووی دیوار …
دود می شویم همه با هم امشب
.
.
.
سیگار می کشم تا دود کنم خیال بودنش را …
.
.
.
تو کنار می کشی … من سیگار...
.
.
غم ها هجوم می آورند و من ارتش 20 نفره سیگارم را دارم...
.
.
.
سیگار یه درس خوبی به من داد :
به پای کسی بسوز که نفسشو خرجت کنه …
سیاهی لبهایم از سیگار نیست
سیاه پوش هزار حرف نگفته است
.
.
پرسید : چرا اینقدر سیگار ؟
گفتم : اولین بار توی مه دیده بودمش
.
.
نظر یادتون نره :| این وبو تازه باز کردمhttp://beyademan.blogfa.com همه جوره به نظرات شما احتیاج دارم تا بتونم بسازمش